یك كارشناس حقوق بین الملل:
عقبگرد دنیا در زمینه اعمال قانون روی پلتفرمها
به گزارش مینی کامپیوتر یک کارشناس حقوق بین الملل بااشاره به حذف ترامپ از صحنه سیاست جهان توسط پلت فرم های اجتماعی اعتقاد دارد که به رغم پیشرفت سریع فناوری، در دنیای امروز شاهد عقب گرد حقوق و قانون درفضای مجازی هستیم.
خبرگزاری مهر - گروه دانش و فناوری؛ معصومه بخشی پور: تاثیر تحریم ترامپ توسط رسانه های اجتماعی و حذف وی از صحنه سیاست جهانی، نشان از بروز تحولات جدیدی در فضای مجازی دارد و در حالیکه هفته ها از این مورد می گذرد اما تصویری که این پلت فرم های آمریکایی پس از انتخابات این کشور از قدرت بلامنازع خود برای تغییر مناسبات سیاسی دنیا نشان دادند، سیاستمداران، سیاست گذاران و کارشناسان فضای مجازی را به چالش کشیده است.
یکی از این چالش ها، بحث مقررات و قانونگذاری روی پلت فرم های اجتماعی است و سوال این است که در صورتیکه آینده حکمرانی جهان بدون هیچ ضوابط حقوقی و قانونی در اختیار این تعداد معدود پلت فرم قرار گیرد، سایر کشورها چگونه باید با این مورد روبرو شده و یا مقابله کنند. این ابهام مورد بحث است که آیا باید از این پس تسلیم سیاست های پلت فرم ها بود و آیا سیاست پلتفرمی از حیث مقررات بین المللی جای دفاع دارد یا نه؟
پرهام فرهنگ وصال، کارشناس حقوق بین الملل از ژنو سوئیس در یک مصاحبه آنلاین با خبرنگار مهر به این سوالات از حیث قوانین حقوقی و مقرراتی پاسخ می دهد و اعتقاد دارد که شبکه های اجتماعی مفهوم دولت و حاکمیت را کنار گذاشته اند و دنیا به سمت بی قانونی پلت فرم های اجتماعی پیش می رود.
مشروح این گفتگو به شرح زیر است.
*پس از انتخابات آمریکا شاهد نوعی حکمرانی و قدرت نمایی شبکه های اجتماعی هستیم که به سادگی می توانند ترامپ و هوادارانش را از صحنه سیاست جهان حذف نمایند. با این وجود این سوال به وجود می آید که آیا از لحاظ حقوقی و قوانین و مقررات، این پلت فرم ها اجازه داشتند که دسترسی کاربران را محدود و یا به صورت کل ترامپ را اخراج کنند؟ آیا برای فعالیت پلت فرم ها می توان اساساً قوانینی متصور بود یا خیر؟ و آیا این شبکه ها خویش را ملزم می دانند که بر اساس قوانین و مقررات یک کشور و یا مقررات بین المللی عمل کنند؟
- مدتی است که بحث شرکتهای فناوری عظیم که با عنوان «بیگ تک» هم شناخته می شوند و نقشی که در حکمرانی فضای مجازی ایفا می کنند، مطرح است اما بعد از انتخابات اخیر آمریکا و اخراج ترامپ از شبکه های اجتماعی و محدودیتی که این شبکه ها برای وی و هوادارانش ایجاد کردند، این مدل حکمرانی بیشتر جلوه و بروز پیدا کرد. اما مسئله اینجاست که ما هرچقدر که در بحث فناوری ها پیشرفت کرده ایم اما در مقابل آن از لحاظ حقوقی در این فضا گرفتار عقب گرد شده و به سمت بی قانونی پیش می رویم. عقبگرد دنیا در زمینه اعمال قانون روی پلتفرما
در مورد این سوال که آیا حقوق بین الملل می تواند در این حوزه ورود کند یا خیر هم باید اظهار داشت که حقوق بین الملل بنا به تعریف کلاسیک خود، حقوقی است که برای روابط میان دولت ها و ملت ها برقرار و تدوین می شود؛ بنا به این تعریف، شرکتهای تجاری مبحث حقوق بین الملل به مفهوم کلاسیک قرار نمی گیرند. هرچند تلاشهای زیادی شده که این شرکت ها هم دارای مسئولیت حقوقی باشند اما در مواردی که الان با آن روبرو می باشیم، این شرکتهای بزرگ تحت حکمرانی کشورها قرار نمی گیرند، بلکه بر کشورها حاکم شده و مفهوم دولت را کنار گذاشته اند.
با وجودی که نهادهای بین المللی در اعمال قدرت نسبت به ترامپ، دارای ضعف بودند یک شرکت خصوصی مانند توئیتر در چشم برهم زدنی توانست ترامپ را از صحنه سیاست جهان حذف کند بنابراین ما با یک وضعیت ویژه ای مواجه هستیم که پلت فرم های اجتماعی حکمرانی جهان را در اختیار گرفته اند برای مثال طی ۴ سال ریاست ترامپ بر ایالت متحده شاهد بودیم که وی ۲ بار استیضاح شد اما عملاً این استیضاح به جایی نرسید و با وجود فشارهای مختلف، این مورد به اثبات رسید که نه تنها نهادهای ملی درون آمریکا، حتی نهادهای بین المللی هم در اعمال قدرت نسبت به ترامپ، دارای ضعف بودند. اما یک شرکت خصوصی مانند توئیتر در چشم برهم زدنی توانست ترامپ را از صحنه سیاست جهان حذف کند. بنابراین ما با یک وضعیت ویژه ای مواجه هستیم که پلت فرم های اجتماعی حکمرانی جهان را در اختیار گرفته اند.
شاید در یک سطحی این تصور ایجاد شود که حذف جنایتکاری مانند ترامپ، اقدام شایسته ای بوده اما این ظاهر ماجرا و لایه فریبنده آن است؛ باید در این مورد عمیق تر وارد شد. اگر به مرحله ای برسیم که این شرکت ها بر تمام مردم جهان فارغ از در نظر گرفتن مفهوم جهان، دولت و کشور، مسلط شوند و این گونه مفاهیم اساسی را از بین ببرند، ما با یک جهان تازه ای روبرو خواهیم شد که قانون در آن کلاً بی معنا است. در این صورت شاهد شکل گیری فلسفه جدیدی با عنوان «آنارشیسم کاپیتالیسمی» روبرو خواهیم شد که هیچ گونه مرزی را نمی شناسد.
* آیا کشورهای دیگر موافق این رویکرد پلت فرم های اجتماعی هستند؟ به صورت کل جوامع جهانی چه واکنشی به این مدل حکمرانی دارند و نحوه مواجهه آنها با این مورد چگونه است؟
- در مورد واکنشی که جهان به عناوین مختلف به نحوه عملکرد پلت فرم های آمریکایی و شرکتهای «بیگ تک» نشان داده است با یک رویه واحد روبرو نیستیم. در بخشی از دولت ها و حاکمیت ها ما با نوعی مقابله مواجه هستیم. مانند واکنشی که اتحادیه اروپا با این مورد دارد. حتی در داخل آمریکا هم این مقابله و فشار دیده می شود. برای مثال اتحادیه اروپا چندین بار مدیران ارشد این شرکتهای بزرگ فناوری اطلاعات را برای عرضه توضیحاتی فراخواند و این مسئله منجر به این شد که عملاً قوانینی در داخل اتحادیه اروپا وضع شود تا حدی فعالیت این شرکت ها محدود شود. البته این محدودیت بیشتر از جهت بحث امنیت اطلاعات کاربران عنوان شد و شرکتهای تجاری فناوری از این جهت، نسبت به تمکین این مقررات اقدام نمودند. اما این تمکین از جهت اجبار نبود بلکه از این جهت که می خواهند بازار اروپا را در اختیار داشته باشند، به قوانین و مقررات اتحادیه اروپا، تن دادند. حتی شواهد نشان داد که مدیران ارشد این پلت فرم ها، در مذاکره با نمایندگان اتحادیه اروپا از موضع کاملاً بالاتر و چانه زنی وارد شدند. این طور می توان تعبیر کرد که حتی حاکمیت های اروپایی هم در مقابل پلت فرم های اجتماعی آمریکایی کوتاه آمدند.
به طور کل باید اظهار داشت که افرادی که توان مالی بالا و توان شبکه سازی درون جوامع را دارند، پشت این ماجرا هستند و این مسئله سبب می شود که عملاً مقابله ای که با این شرکت ها باید صورت گیرد، یک شکل واحد و مشخصی نداشته باشد. بنابراین به نظر می آید که دولت ها هم در مقابله با این قدرت، کم می آورند. این پلت فرم ها دارند حاکمیت و حکمرانی را از آن خود می کنند.
من فکر می کنم در مواجهه با این روند و این مختصات جدید، تنها کشورهایی موفق خواهند بود که این وضعیت را بعنوان وضعیت حادث بپذیرند و سیاست هایی را در نظر بگیرند که بتوانند در این جهان در حال تغییر، منافع بومی خود، خواستگاه و هژمونی فرهنگی خودشان را ارتقا دهند.
* در این مختصات جدید که به آن اشاره کردید، آیا دولت ها نمی توانند در مقابل رفتار پلت فرم ها، احقاق حقوق کنند؟
- بحث احقاق حقوق در مواردی اگر از حیث امنیت اطلاعات باشد قابل پیگیری و شدنی است. اما شبکه های اجتماعی ذاتاً در حال از بین بردن مفهوم حق و حقوق و دادگاه هستند. چون که اینها مفهوم حاکمیت را به معنای کلاسیک کلمه، از بین برده اند.
برای مثال حذف تصاویر سردار سلیمانی توسط اینستاگرام با واکنش منفی بسیاری روبرو شد و نه تنها کاربران ایرانی به این اقدام واکنش نشان دادند بلکه در سرتاسر دنیا حتی کسانی که دلبستگی هم به تفکرات حاج قاسم نداشتند، عملکرد اینستاگرام را نقض آزادی بیان عنوان کردند؛ اما مبحث این است که گفتمان آزادی بیان در ماهیت شبکه های اجتماعی هیچ تعریفی ندارد و شرکت خصوصی اینستاگرام بنا به سیاست های تجاری خود تصمیم به اعمال برخی اقدامات می کند. ما زمانی که حساب اینستاگرام و گوگل و امثالهم درست کرده ایم، پذیرفته ایم که زیر یوغ مجموعه ای خصوصی باشیم که نسبت به ما تعهد ندارد و الزامی هم ندارد که حقوق انسانی و آزادی بیان ما را رعایت کند.
احقاق حقوق عمومی در رابطه فرد با دولت ها تعریف می شود و در پلت فرم هایی مانند اینستاگرام و توئیتر نباید آنرا جستجو کرد. اینها آنقدر بزرگ شده اند که رئیس جمهور آمریکا را هم به تلنگری بیرون می کنند.
* ما در کشورمان چه باید کنیم؟ حال که نمی توان در اینباره به مجامع بین المللی شکایت نمود چه موارد بازدارنده ای نیاز است که در گیر حاکمیت از نوع پلت فرم های آمریکایی نشویم؟
ما از هر سمتی که وارد شویم بازنده ایم. چون بازی را دیگران تهیه کرده و ابزارها و قواعد آن توسط دیگران طراحی شده و حتی دادگاه و محکمه هم در اختیار دیگران است. به بیان دیگر بازی، قواعد و زمین بازی و حتی ابزارهای بازی هم در اختیار دیگران است؛ ما در چنین بازی بهرحال بازنده ایم، مگر اینکه کلاً وارد این بازی نشویم. شاید در مورد این نگاه، کسانی سریعاً ورود کرده و با ایجاد پروپاگاندای رسانه ای، به این تفکر حمله کنند و بگویند که اینها قصدشان مسدودسازی و محدودیت است. اما به نظر من نهایتاً راهی که به نتیجه می رسد این است که ما کلاً از این زمین بازی بیرون بیاییم. البته باید به این مورد هم توجه کرد که این یک تیغ دو لبه است و اگر بدون آمادگی درونی از این بازی بیرون بیاییم، به یک باخت دیگر منجر خواهد شد.
پس از منظر حقوقی و سیاستگذاری کلان، ما باید زیرساخت بومی خودمان را راه اندازی کند. ما نباید از شرکتهای خارجی دستگاههای زیرساختی خریداری نماییم. چه از لحاظ نرم افزاری و چه سخت افزاری باید به توان خودمان متکی باشیم. باید سیستم عامل بومی داشته باشیم. همه سیستم عامل های فعلی مانند ویندوز و اندروید و لینوکس آمریکایی است و ما باید به سیستم بومی خودمان برسیم. باید تولید انبوه در قطعات و دستگاه ها داشته باشیم و بعد از بومی سازی زیرساخت ها، شبکه بومی خویش را پیاده سازی کرده و شبکه اجتماعی ایجاد نماییم.
تفکر شبکه اجتماعی و فلسفه هشتگی وجودی آن هم مال ما نیست و وارداتی است. پس اگر بخواهیم به صورت ۱۰۰ درصد به این مورد برسیم باید طرحی نو بیاندیشیم. یعنی فضایی به وجود بیاوریم حتی بهتر. نه اینکه فضای تجاری مانند اینستاگرام به وجود بیاوریم حتی تفکر شبکه اجتماعی و فلسفه هشتگی وجودی آن هم مال ما نیست و وارداتی است. پس اگر بخواهیم به صورت ۱۰۰ درصد به این مورد برسیم باید طرحی نو بیاندیشیم. یعنی فضایی به وجود بیاوریم حتی بهتر. نه اینکه فضای تجاری مانند اینستاگرام به وجود بیاوریم. نباید کپی برداری کرده و همان تفکرات را عیناً در کشور پیاده سازی کنیم؛ در این صورت فایده ای ندارد. ما آنرا نفی می نماییم اما تاکیدمان این است که مثل آنها نباشیم.
باید پیش زمینه درستی داشته باشیم. الان تلاش هایی صورت گرفته اما کاتوره ای و سرگردان است و انسجام لازم را ندارد. این تلاش ها اگر منسجم شود و زنجیره سخت افزار و نرم افزار از زیرساخت تا آنچه که در اختیار کاربر قرار می گیرد، بومی شود آنگاه می توان از بازی دیگران خارج شد.
تاکید می کنم که به جای ملی سازی، روی بومی سازی تمرکز نماییم. مفهوم ملیت را کنار بگذاریم و گفتمان و هژمونی خویش را با کسانی که در داخل در زیست بوم فرهنگی ما هستند ارتقا دهیم. ما وقتی گفتمانی داریم که اهالی زیست بوم آن از نیجریه تا کشمیر، قلب آمریکا و تا پهنه اروپا وجود دارد نباید نگاهمان ملی باشد. حتی در مورد شبکه ملی اطلاعات هم بهتر است یک شبکه اطلاعاتی داشته باشیم که در مفهوم زیست بوم جمعی ما ورود داشته و فراتر از مرزهای سرزمینی ما باشد.
* آیا شروع از صفر این گونه پروژه ها به معنای اختراع باردیگر چرخ نخواهد بود؟ طرح عنوان سیستم عامل بومی به علت این تعبیر، با انتقاداتی در کشور روبرو بود!
- ما نمی گوییم چرخ را از ابتدا باید اختراع کرد و نباید به نظریه سیستم عامل بومی نگاهی صفر و یکی داشت. تمام این سیستم عامل ها برایشان اپدیت می آید و وحی منزل تام و تمام نیستند. این چرخ هر روز بهتر می شود و ما هم می توانیم از چرخی که سال ها پیش اختراع شده برای خودمان نسخه بهتر بومی داشته باشیم و صفر تا صد آنرا خودمان تولید نماییم. مگر صنعت هوافضا به لحاظ علمی ادامه مسیری نیست که روزی برادران رایت، اولین هواپیما را اختراع کردند؟ منظور از بومی سازی نفی حقیقت علمی نیست. ما نمی گوییم کامپیوتر را کنار بگذاریم و چیز دیگری اختراع نماییم. اما می گوئیم باید در این دستاورد بشر، ما هم نقشی داشته باشیم و تنها مصرف کننده، تولید دیگران نباشیم.
حتی در این شرکتهای بزرگ مانند فیسبوک، اینستاگرام و توئیتر اگر تعداد مدیران ارشد آمریکایی را کنار بگذاریم، ایرانیان از لحاظ تعداد، ملیت دوم در جمع مدیران ارشد این شرکت ها هستند و حتی در بدنه کارشناسی این شرکت ها هم بسیاری ایرانی حضور دارند. پس شکی نیست که ایرانیان در به وجود آوردن ابعاد پیشرفت فناوری، جزو سرآمدان هستند و نباید این خصوصیت را دستکم گرفت. ما ظرفیت بالایی داریم و نباید نگاه صفر و یکی به موضوعات داشته باشیم. در راه اندازی سیستم عامل بومی، منظورمان نفی علم دیگران و اختراع باردیگر چرخی که دیگران اختراع کردند نیست.
* قوانین و مقررات داخلی کشورهای جهان در نحوه مواجهه با پلت فرم ها چگونه است؟ آیا ایجاد یک دفتر نمایندگی توسط این پلت فرم ها می تواند سبب شود که آنها به مقررات کشورها احترام بگذارند و قوانین ما را بپذیرند؟
- در این حوزه دو مبحث مطرح است، نخست اینکه راه اندازی دفتر نمایندگی در کشورها با هدف تجاری توسط پلت فرم ها صورت می گیرد و به معنای یک سفارت و مفهوم اینچنینی نیست که انتظار داشته باشیم اگر شرکتی یک نمایندگی در کشورمان تأسیس کرد، لزوماً با دولت هماهنگ باشد. اینها اغلب برای درآمدزایی، تبلیغات و فروش خدمات در کشورهای مختلف نمایندگی دارند.
مورد دوم این است که هر کشوری می تواند در مورد مقررات خود با این پلت فرم ها وارد مذاکره شود. اما به صورت کل به نظر می آید که تنها راهکار، می تواند اعمال حاکمیت هر کشور روی این پلت فرم ها باشد.
برای تفهیم بهتر این مورد به مواجهه کشوری مانند سوئیس با پلت فرم توئیتر اشاره می کنم. باآنکه توئیتر در ایران بعنوان یک پلت فرم سیاسی شناخته می شود اما از لحاظ انتشار محتوای غیر اخلاقی، هیچ شبکه مجازی به گرد پای آن نمی رسد و این شبکه هیچ ممنوعیتی برای هیچ گونه مطلب غیراخلاقی و مبتذل و دارای خشونت نداشته و خط قرمزی برای آن متصور نیست. بنابراین سوئیس همچون کشورهایی است که این محتوا را سانسور می کند. البته به نظر می آید که این سانسور، شیوه درست تری نسبت به سانسوری است که در ایران اعمال می شود. در ایران به صورت کل شاهد می باشیم که یک شبکه کاملاً مسدود و فیلتر می شود اما مقامات کشور و سایر کاربران با فیلترشکن در آن حضور دارند. در حالیکه کشوری مانند سوئیس برای این موارد از سرویس پردازش تصویر استفاده می نماید و این سیستم را روی شبکه داخلی خود تعریف می کند. در این صورت محتوای غیرمجاز را به سرعت شناسایی کرده و در کسری از ثانیه آنرا حذف می کند. این نوع اعمال حاکمیت بر شبکه های اجتماعی نوع درست تری به نظر می رسد و دیگر نیازی نیست انتظار داشته باشیم که این شبکه ها در کشورمان دفتر نمایندگی داشته باشند تا مقررات ما را بپذیرند. حاکمیت کشورها نباید دست روی دست بگذارند و منتظر اجرای قوانین از سمت پلت فرم ها باشند.
* چرا در کشور ما این روش از سمت دولت اجرایی نمی شود؟ به نظر می آید سایر کشورها منتظر نمانده اند که قوانین را پلت فرم ها اجرا کنند، بلکه خودشان دست به کار شده اند؟
قطعاً کشورها نباید دست روی دست بگذارند. البته دغدغه ای که در مورد حاکمیت پلت فرم ها برای ما آنقدر جدی است شاید برای بسیاری از کشورها آنقدر جدی نباشد. چون که آستانه پذیرفتن کشورها با عنایت به سابقه فرهنگی، نژادی و تمدنی آنها با یکدیگر متفاوت می باشد و احساس نگرانی ما هم بیشتر است. ما چه بخواهیم و نخواهیم دارای تمدن ۷ هزار ساله هستیم و قدمت یک فلسفه و فرهنگ و تمدن هویت ساز برای پهنه گیتی داریم. همانطور که این هویت و عقبه وجود دارد و ما برای صلح طلبی و نظم جهانی حرفی برای گفتن داریم، می توانیم با زیرساخت و کنش بومی در فضای مجازی هم دارای گفتمانی برای جهان باشیم.
اگر دستگاههای سخت افزاری و نرم افزاری و ابزارهای ما در فضای مجازی در مفهوم واقعی بومی شوند، زیست بوم ایران زمین و زیست بوم اسلام برای جهان در فضای مجازی هم شکل می گیرد. کشورهای دیگر سابقه تمدنی به این مفهوم ندارند و حتی اگر جلوی این شرکتهای تجاری را بگیرند هم محتوایی برای تحویل به جهان ندارند. اما ما در صورت ایجاد این زیست بوم، برای کل جهان حرف برای گفتن داریم.
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب